روی دامان زمین
هر کجا خسته شدی
یا که پر غصه شدی
دستی از غیب به دادت برسد
و چه زیباست که آن دست
دست خدا باشد و بس...!
یک نفر دلتنگ است
یک نفر می گرید
یک نفر سخت دلش بارانیست
یک نفر در گلوی خویش بغض خیسی دارد
بغض کالی دارد
یک نفر طرح وداع می کشد روی گل سرخ خیال
قوی ترین زن جهان هم که باشی...
وقت هایی هست ...
که دستی باید لمس ات کند...
تنی ...
تنت را داغ کند...
و لبی...
طعم لبت را بچشد ...
مستقل ترین زن جهان هم که باشی...
وقت هایی هست...
که دلت پر میزند برای کسی که برسد و بخواهد...
که آرام رانندگی کنی ...
و شام ات را نخورده روی میز نگذاری و بروی...
مسافرترین زن دنیا هم ...
دست خطی می خواهد که بنویسد برایش...
" زود برگرد "...
طاقت دوری ات را ندارم...
تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند
در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم
ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم
تا مثل باران هر صبح برایت شعری می سرودم
آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم
و بر صورت مه آلودت می لغزیدم
مرگ اززندگی پرسید:
آن چیست که باعث می شود تو شیرین ومن تلخ جلوه کنم؟
زندگی لبخندی زد وگفت:
دروغ هایی که در من نهفته است وحقیقتی که تو در وجودت است.
زندگی سفری زیبا خواهد بود
اگر آموختن مداوم وکشف باشد
پس هرلحظه آن با هیجان همراه است
چون هرلحظه دری نو را می گشایی
هرلحظه با رازی نو روبرو می شوی
بهــــــــــــــانه بیداریــــــــــ استــــــــــــــــــ
اینـــــــــــــ قهوه " چشمــانتـــــــ♥ـــــــــ "
هر آنگاه که دلت تنگ من است
بهترین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار
تا که تنهاییت از دیدن من جا بخورد
و بداند که دل من با توست و همین نزدیکیست ،
در کنار دل تو.....
ﻫﻤﻪ ﻓﻜﺮﺍﺗﻮ ﺑﻜﻦ
ﻫﻤﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﺗﻮ ﺑﺮﻭ
ﻫﻤﻪ ﺩﻭﺭﺍﺗﻮ ﺑﺰﻥ
ﺣﺴﺘﻮ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻛﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﻛﻪ
ﺧﯿﻠﯽ ﻣﯿﻤﯿﺮﻥ ﺑﺮﺍﺕ
ولی ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ ﻣﺮﺩن ﺣﺲ ﻣﻨﻮ
ﺑﺬﺍﺭ ﺭﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻫﺎﺕ...