اولین بار نیست
اصلا غافلگیر نشده ام .
به شکسته شدن ایمان داشتم .
قبل از اینکه بیایی
از چشمانت خوانده بودم
با بتک و تیشه و تبر آمده بودی !
حالا این بی ریشه تنها را باد خواهد برد !
قهوه ات را بنوش و بر باد رفتنم را از پنجره تماشا کن !
بداهه ِ دلنویس
باز هم منو تنهایی
یک شب سرد زمستانی
هجوم ناجوانمرده یادت
لطفا هیچ وقت برنگرد
به این سوز سرما عادت می کنم
دلنویس